جدول جو
جدول جو

معنی کله تئی - جستجوی لغت در جدول جو

کله تئی
چیزی را در زیرخاکستر گرم پختن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کله پزی
تصویر کله پزی
شغل و عمل کله پز، مکانی که در آن کله و پاچۀ گوسفند را می پزند و می فروشند
فرهنگ فارسی عمید
(کَلْ لَ / لِشَقْ قی)
یک دندگی. استبداد. (فرهنگ فارسی معین). صفت و چگونگی کله شق. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، لجاجت. (فرهنگ فارسی معین). مقاومت بی ادبانه نسبت به بزرگتر یا قوی تر از خود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کله شق شود
لغت نامه دهخدا
(کَلْ لَ / لِ زَ)
لاف زنی. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(کَلْ لَ / لِخَ)
در تداول عامه، احمقی. ابلهی. (فرهنگ فارسی معین). صفت کله خر. و رجوع به کله خر شود
لغت نامه دهخدا
(کَلْ لَ / لِ شَ)
در تداول عامه، کله شقی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کله شقی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کله شقی
تصویر کله شقی
یکدندگی، استبداد، لجاجت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کله خری
تصویر کله خری
احمقی ابلهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کله پزی
تصویر کله پزی
عمل و شغل کله پز، دکان کله پز
فرهنگ لغت هوشیار
صدر اتاق
فرهنگ گویش مازندرانی
نوک درخت، فرق سر
فرهنگ گویش مازندرانی
فنی در کشتی محلی، با غرور گردن کشی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
ساخت و احداث جوی آب جوی درست کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
برخورد سر دو نفر با هم، کسی که پیشانی بزرگ و برآمده ای دارد
فرهنگ گویش مازندرانی
قله ای به ارتفاع ۳۰۵۰متر در کلاردشت
فرهنگ گویش مازندرانی
بالش، بالشت
فرهنگ گویش مازندرانی
حلقه ی بالای زنگوله که زنجیر از آن عبور کند، قسمتی از جعبه
فرهنگ گویش مازندرانی